سعادت از دوران باستان تا کنون
تاریخ نشست ها: 11 اکتبر 2015 تا 27 فوریه 2016
تعداد نشست ها: 16
سعادت اغلب به عنوان غایت نهایی زندگی انسان مطرح شده است. از این نظر، سعادت والاترین غایت است که از اهداف کوچک زندگی (مثل ثروت و مقام) جداست. با این حال، هنگامی که به سعادت میاندیشیم، آنچه که در ذهن ما بیدار میشود، این فکر است که باید به برآورده کردن خواستها و نیازها اندیشید. ولی در واقع، رضایت کامل خواستهها و ارضاء امیال الزاماً به معنای رسیدن به سعادت و خوشبختی نیست. پس سعادت را چگونه باید توصیف کرد؟ آیا سعادت یک ناکجاآباد است؟ یا اینکه سعادت همانطور که فلاسفه ی یونان فکر میکردند، در فضیلت و در جستجو ی نیکی و زیبایی است. برخی از فلاسفه (مثل اپیکوریها) سعادت را در لذت میدیدند و برخی مثل (رواقیون) سعادت را در صلح با جهان و جهانوطنی بودن میدانستند. ولی شوپنهاور فیلسوفی است که سعادتمندی را در نفی اراده معطوف به حیات میبیند، و برای نیچه سعادت معنا ندارد مگر از طریق اثبات زندگی، همچون جشن و سرمستی. و البته از نگاه ادیان ابراهیمی، سعادت، زندگی ِ بعد از مرگ و رستگاری است. ولی در دنیایی چون جهان امروز که همه چیز از ارزشی نسبی برخوردار است و همگان معنای خود را از دست دادهاند، آیا هنوز هم بحث در مورد سعادت ممکن است؟ این پرسشی است که خواهیم کوشید در میان پرسشها ی دیگر در این فصل به آن بپردازیم
فصل کامل صوتی